میهن پرستی ....

قسمتی از وصیت نامه ستارخان...

من هیچوقت گریه نمیکردم چون اگر اشک میریختم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد

ایران , زمین میخورد.

اما در مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم :

حدود 9 ماه بود تحت فشار بودیم , بدون غذا , بدون لباس ...

از قرارگاه آمدم بیرون , چشمم به یک زن افتاد با یک بچه در بغلش , دیدم که بچه از بغل مادرش آمد پایین  و چهار دست و پا ,رفت به طرف بوته ی علف .

علف را از ریشه در آورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها را خوردن .

با خود گفتم الان مادر بچه به من فحش میدهد و میگوید لعنت بر ستارخان که ما را به این روز انداخته!!!

اما مادر کودک آمد طرفش و بچه اش را بغل کرد و گفت : عیبی ندارد فرزندم ...

                                   خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم

اینجا بود که اشکم سرازیر شد .....


نظرات شما عزیزان:

نقوی
ساعت22:20---22 بهمن 1392
عالی بود ...ممنون

خانم مهندس
ساعت18:40---21 بهمن 1392
مرگا به من که با پر طاووس عالمی

یک موی گربه ی وطنم را عوض کنم
پاسخ: خیلی خوب بود...


j,j
ساعت14:38---21 بهمن 1392
خوبه اینجا ی یادیم از شهدای میهن پرست هسته ایمون کنیم ک معلوم نیس میخوان جوابشونو چجوری بدن؟؟؟
ودیروز علیرضا احمدی روشن نوشت:پدرم رفت تا نیروگاه پلمپ نشود!حالا ک تعطیل کردید ب پدرم بگویید ک برگردد..........


دانشجوی همین جا
ساعت13:34---21 بهمن 1392
سلام

من برای باراول که مطالب این سایتو میخونم اونم به اصرار یکی از دوستان،اماحالا میبینم مطالبتون واقعا ارزش نظردهی رو داره.ممنون
پاسخ: خواهش. ما هم خوشحال میشیم که شما به وبلاگ خودتون سر بزنید...


محسن
ساعت23:48---20 بهمن 1392
داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم. کنارم ایستاده بود که یهو یه خمپاره اومد و بومممممم . . .
نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین.
دوربین رو برداشتم، رفتم سراغش. گفتم: ” تو این لحظات آخرِ زندگی، اگه حرفی صحبتی داری بگو. ”
در حالی که داشت شهادتین رو زیر لب زمزمه می کرد، گفت:
” من از امّت شهید پرور ایران یه خواهش دارم؛ اونم اینه که وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشاْ کاغذِ روشو نکنید!! ”
بهش گفتم: ” بابا این چه جمله ایه؟ قراره از تلویزیون پخش بشه ها، یه جمله بهتر بگو برادر. ”
با همون لهجه شیرین اصفهونیش گفت:
” اخوی آخه نمی دونی! تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده!! “


سوده
ساعت23:01---20 بهمن 1392
دیروز ک ب جانمان حمله کردند شهداماراشرمنده کردند...وامروز ک ب نانمان حمله کردند مراقب باشیم شرمنده شهدانشویم...

(از رو برد دانشگاه نوشتم)
پاسخ: ایشالا... عاشق صداقتتم...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 20 بهمن 1392برچسب:,
ارسال توسط